گمشدهای به نام اخلاق پزشکی
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۰۷۰۰۵
این گزارش، روایتی از بیاخلاقیهایی است که خاطرات تلخی در ذهن همراهان بیمار برجا گذاشته است؛ روایتهایی که با تعهد بیشتر آدمها در حوزه اخلاق پزشکی، میتوانستند سرانجام بهتری داشته باشند. «مادربزرگ من سلامت بود. کهولت سن داشت، درگیر دیابت و فشار خون هم بود اما با قرص و مراعات غذایی و کمی پیادهروی، زندگیاش را ادامه میداد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مسئولیتی که نمیپذیریم
زمین افتاده بود و پایش شکسته بود و نیاز به عمل جراحی داشت. در یک بیمارستان نیمه خصوصی پذیرش شد و تحت نظر یک متخصص ارتوپد، جراحی شد:« میگوییم متخصص ارتوپد ولی دقیق نمیدانیم چه کسی بود و چهکار کرد. پیش از عمل هیچ توضیحی به بیمار و اطرافیانش نداد؛ گفتند عمل سادهای است و باید انجام شود. بعد از عمل هم هیچوقت پزشکش را ندیدیم؛ هر وقت هم سراغش را گرفتیم، میگفتند در اتاق عمل است!» و پزشک معالجش را حتی یکبار هم ندیدند. توصیهای هم از او و کادر پرستاری بابت مراقبتهای بعد از عمل دریافت نکردند؛ مراقبتهایی که از روز سوم به بعد و بعد از مرخصی فوری از بیمارستان و برای جلوگیری از آمبولی باید انجام میشد و هیچکس از آن خبر نداشت: «البته میخواستند دو روز بعد از عمل، مرخصش کنند که با اصرار ما، یک روز دیگر هم مادربزرگم را در بیمارستان نگه داشتند.»
طوری رفتار کردند که انگار همهچیز همان عمل بوده است و بعد از آن مسئولیت و وظیفهشان تمام میشود: «دکتر معالج، بعد از عمل جراحی، حتی یکبار هم مادربزرگم را حضوری ویزیت نکرد. هرچه بود مجازی بود و تلفنی! پرستار شرح حال میداد، دکتر نسخه تجویز میکرد و پرستار هم مهر پزشک را بر نسخه میزد و تمام.» و هیچکس در این میان، اطلاعاتی راجع به شایعترین اتفاق بعد از عملهای جراحی، یعنی آمبولی به خانواده بیمار نمیدهد؛ اتفاقی که باعث شد مادربزرگ، جانش را از دست بدهد. آن هم فقط دو روز بعد از مرخص شدن از بیمارستان. بالا رفتن فشار خون، پایین آمدن قند خون، تنگی نفس و... همه از علائم آمبولی بوده؛ علائمی که حتی پزشک اورژانس هم آن را خیلی جدی تلقی نکرده است: «با دیدن این حال بد، اورژانس را خبر کردیم اما متخصص اورژانس هم علائم حیاتی او را نرمال توصیف کرد؛ آنقدر که معتقد بود براثر ضعف و استرس بعد از عمل دچار این حالات شده و همهچیز به مرور عادی میشود.» اما عادی نشد و فردای همان روز مادربزرگ فوت شد و پزشک در گواهی پزشک، علت را آمبولی نوشت؛ علتی که نه پزشک معالجش درباره آن هشدار داده بود و توصیهای کرده بود و نه دکتر اورژانس احتمالش را داده بود.
برای ما هیچچیزعادی نیست
پسر یک سالهاش تازه راه رفتن یاد گرفته است؛ آرام و لغزان. در همین آهسته رفتنها، تعادل خودش را از دست میدهد و سرش به ستون دیوار میخورد؛ ستونی که تیز است و باعث شکاف در پیشانی کوچکش میشود: «نمیتوانستم به چهرهاش نگاه کنم؛ فقط دور خودم میچرخیدم و گریه میکردم. خون روی صورتش، لباسش و گوشهایش میریخت و من کاری از دستم برنمیآمد.»هنوز هم از یادآوری آن حال و روز، حالت صورت و چهرهاش تغییر میکند. معلوم است که چه لحظات سختی را گذرانده که بعد از گذشت ماهها، همچنان از یادآوریاش به هم میریزد. بالاخره بر خودش مسلط میشود که با ۱۱۵تماس بگیرد؛ راهنماییهای مسئول اورژانس از پشت تلفن را گوش میکند و با همان دستهای لرزان انجام میدهد. سر پسرش را محکم میبندد که خونریزی ادامه پیدا نکند و اجازه نمیدهد فرزندش از شدت ضعف و بدحالی، چشمهایش را ببندد و بخوابد اما بیصبرانه منتظر رسیدن اورژانس است:« دقیقهها برایم به اندازه ساعتها میگذشت و از تصور اینکه الان به خواب برود یا خونریزیاش شدت پیدا کند، توان مدیریت اوضاع را از من گرفته بودند اما اورژانس نمیآمد که نمیآمد.» اما بالاخره بعد از گذشت سه ربع از زمان تماس با اورژانس، زنگ خانه را میزنند. برایمان تعریف میکند که حضورشان قوت قلب بود اما رفتارشان نه: «جای زخمی که من طاقت دیدنش را نداشتم، کوچک بود اما از همان شکاف کوچک، خون زیادی خارج شده بود.» حالا در این میان، انگار اندازه و میزان زخم برای متخصصان اورژانس مهمتر بود:« همین؟ برای همین زخم کوچک، ما را تا اینجا کشاندهاید؟» اما چه کسی است که از حال مادری که چنین صحنهای را میبیند، با خبر باشد؟ که دیدن همان خونها، آن صدای ضربه، آن اشکهای تمام نشدنی کودکش، بزرگترین دردی است که شاید تا به آن روز تجربه کرده باشد؟« راست هم میگفتند؛ بعدها متوجه شدم که اتفاق به آن وحشتناکی که فکرش را میکردم، نبود اما من از کجا میدانستم؟» شاید بهتر است کادر درمان این واقعیت را بپذیرند که همه این دردها، زخمها و بیماریها، شاید برای شما عادی باشد و در طول سالها فعالیت، چشمتان به دیدنش عادت کرده باشد اما برای بیمار و همراهش که در میان معرکه ایستادهاند، اصلا عادی نیست! او نیاز به همراهی دارد؛ نیاز به پزشک و متخصصی که بهجای اینکه از عبارت دردهای مزمن بگوید، برایش توصیف کند که « این دردها قرار است انیس و مونست باشند.» آنوقت است که بدون شک بعد از آن، دردها را با حال بهتری تحمل خواهد کرد.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: پزشک اخلاق پزشکی بد اخلاقی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۰۷۰۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تاخیر در دیدار حساس: هوادار سکته کرده بود!
به گزارش "ورزش سه"، در حالیکه نیروهای اورژانس برای ارائه خدمات درمانی به بین تماشاگران رفتند، هواداران از طبقه پایین و محل وقوع حادثه تخلیه شدند.
پس از رسیدن کادر پزشکی به تماشاگری که دچار ایست قلبی شده بود، طرفداران هم کمکم از جایگاه کنار رفتند و زمینه برای معاینه و احیای هوادار فراهم شد.
در همین حال بلندگوی ورزشگاه هم از هواداران خواست تا حد امکان مسیر را برای حرکت نیروهای اورژانس باز کنند تا آنها به راحتی خدمات پزشکی را ارائه دهند.
در اطلاعیهای که در ورزشگاه خوانده شد، آمده است: «لطفا همه هواداران باز کردن مسیر برای نیروهای اورژانس را در اولویت قرار دهند و مطمئن شوند که راههای ارتباطی باز هستند.»
سپس در ورزشگاه اعلام شد که تا زمان مشخص شدن وضعیت هوادار، نیمه دوم بازی به تعویق افتاده است و پس از دقایقی که پزشکان هوادار را از ورزشگاه خارج کردند و به بیمارستان انتقال دادند، نیمه دوم آغاز شد.